English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4736 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consignee U دریافت کننده محموله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
receiver U دریافت کننده
payees U دریافت کننده
getter U دریافت کننده
payee U دریافت کننده
recipient U دریافت کننده
recipients U دریافت کننده
receivers U دریافت کننده
payee U دریافت کننده پول
payees U دریافت کننده وجه
outed U دریافت کننده سرویس
payee U دریافت کننده وجه
out- U دریافت کننده سرویس
out U دریافت کننده سرویس
payees U دریافت کننده پول
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
suicide pass U پاس به دریافت کننده از پشت سرش
flat pass U پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever U دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
delivery U محموله
consignment U محموله
batches U یک محموله
batch U یک محموله
freightage U محموله
consignments U محموله
shipment [American] U محموله
lading U محموله
consignment U محموله
load U محموله
loads U محموله
unitized cargo U تک محموله
freight U محموله
cargoes U محموله
cargo U محموله
shipments U محموله
shipment U محموله
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
shipper U محموله کشتی
bulk cargo U محموله حجیم
backload U محموله مراجعت
cargoes U محموله کشتی
air consignment U محموله هوایی
consignments U محموله مرسوله
consignment U محموله مرسوله
cargo U محموله کشتی
cargo insurance U بیمه محموله
loading U بار محموله
return cargo U محموله برگشت
jettison U به دریا ریزی محموله
good U مال منقول محموله
consignments U محموله کالای ارسالی
consignment U محموله کالای ارسالی
jettisoning U به دریا ریزی محموله
tallyman U مسئول کنترل محموله
air bill U بارنامه محموله هوایی
cargoes U محموله دریایی بار
damaged shipments U محموله خسارت دیده
jettisoned U به دریا ریزی محموله
cargo U محموله دریایی بار
jettisons U به دریا ریزی محموله
break bulk cargo U محموله بسته بندی شده
cargo manifest U افهارنامه شرح محموله کشتی
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
consolidated vehicle table U فهرست خودروهای محموله در کشتی
salvaging U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
wrongshipped U محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
transire U اجازه گمرک جهت انتقال محموله
hurdle U دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
jettison of cargo U محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
hurdles U دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
manifests U لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifested U لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifesting U لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifest U لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
tare and tret U وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
receipts U دریافت
collection U دریافت
collections U دریافت
sensing U دریافت
comprehension U دریافت
comprehensions U دریافت
receipt U دریافت
discernment U دریافت
percipience U دریافت
synecdoche U هم دریافت
delivery U دریافت
mental perception U دریافت
receiving U دریافت
deliveries U دریافت
inception U دریافت
sentience U دریافت
receptions U دریافت
reception U دریافت
apprehension U دریافت
apprehensions U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
apperception U دریافت
catcher's side U سمت دریافت
perceptions U دریافت احساس
receivable U دریافت کردنی
recieve U دریافت کردن
recieve only U دریافت محض
recipiency U قوه دریافت
receiver U متصدی دریافت
collection of goods U دریافت کالا
collecting of the current U دریافت جریان
collecting main U شبکه دریافت
pick up <idiom> U دریافت کردن
hear from <idiom> U دریافت نامه
come into <idiom> U دریافت کردن
perception U دریافت احساس
receivers U متصدی دریافت
reception U دریافت پذیرش
receptions U دریافت پذیرش
handshaking U آماده دریافت
recipient U دریافت کنندگان
recovering U دریافت کردن
answer/originate U دریافت / ارسال
pull down U دریافت کردن
draws U دریافت کردن
receives U دریافت کردن
long distance reception U دریافت دور
recovers U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
receive U دریافت کردن
audio reception U دریافت صوتی
recipients U دریافت کنندگان
acquire U دریافت کردن
percept U دریافت ادراکی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
contraband U کالای قاچاق محموله قاچاق
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
boosts U کمک دریافت شده
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
goods received note U برگه دریافت کالا
automatic send/reciever U ارسال و دریافت خودکار
on the dole <idiom> U دریافت خیر وسعادت
boosting U کمک دریافت شده
sink U دریافت انتهای خط ارتباتی
mortality U قابلیت دریافت ضایعات
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
sinks U دریافت انتهای خط ارتباتی
mail call U دریافت نامه از پستخانه
boost U کمک دریافت شده
boosted U کمک دریافت شده
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
deferred income U پیش دریافت درامد
bills receivable U بروات قابل دریافت
receipts U رسید پیام دریافت شد
bills receivable U براتهای دریافت کردنی
receipts U دریافت رسید دادن
received data U داده دریافت شده
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
receipt U رسید پیام دریافت شد
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
2credit score
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com